توصیف بهشت و جهنم برای بچه ها
پرسش :
آیا توصیف کردن مسائلی مانند بهشت و جهنّم برای بچّه ها نادرست است؟ مگر قرآن برای همه نیست؟ پس چرا یک بچه چهار ساله نباید بداند که بهشت و جهنّم چیست و خدا او را از چه چیزهایی منع کرده است؟ و چگونه باید او...
پاسخ :
پاسخ از حجت الاسلام سیدعلیرضا تراشیون (کارشناس و مشاور تربیت کودک و نوجوان):
ابتدا باید گروه های سنّی را دسته بندی کنیم و بگوییم که ما برای هر کدام از گروه ها چه مطالبی را باید بگوییم و آن ها را با چه بخش هایی از قرآن آشنا کنیم.
یک دسته از مفاهیم، بین انسان های بالغ و غیر بالغ مشترک است؛ مثل دروغ گویی که برای همه بد است؛ چه برای یک کودک و چه برای یک انسان بزرگ و بالغ. همچنین بدگویی کردن، ناسزاگویی و مفاهیمی از این قبیل بین همه مشترک است.
امّا بعضی از مفاهیم این گونه نیستند. پیامبر گرامی اسلام فرمودند که با انسانها به اندازه عقل هایشان سخن بگویید؛ بنابراین باید با بچّه ها به اندازه درک و فهمشان سخن بگوییم. البته ممکن است درک و فهم بچّه ها متفاوت باشد و ما نمیتوانیم بگوییم که همه در یک حد هستند؛ ولی طبق نظر کارشناسان، ممکن است بچّه های زیر هفت سال، مسائل ماورائی را درک نکنند و آن ها را متوجّه نشوند؛ چون هنوز ذهن تحلیل گری ندارند.
تشبیه به محسوسات
میدانیم که بهشت مفهوم خیلی والایی دارد؛ به طوری که خدا هم برای درک ما آن را به امور دنیایی تشبیه میکند و میفرماید بهشت مثل باغ هایی است که شما دیده اید؛ درخت دارد، جوی جاری دارد؛ ولی به نظر میآید که مفهوم بهشت خیلی والاتر از این ها باشد و چون ذهن و ادراک بشر نمیتواند آن را بفهمد، خدا آن را با محسوسات بشری برای ما مثال میزند.
ایرادی ندارد که ما برای بچّه های کوچک خود از بهشت و جهنّم بگوییم؛ امّا نه برای بچّه هایی که خیلی کوچک هستند. اگر آن ها از بهشت پرسیدند، میتوانیم بگوییم بهشت چیزی مثل باغ است؛ چراکه باغ را معمولاً همه بچّه ها دیده اند و خاطره خوشی از باغ دارند. امّا باید خیلی دقّت کنیم؛ چون ممکن است ما بچّه ای را به باغ برده باشیم که در آنجا زنبورها و مگس ها بچه را گزیده باشند و حالا تا ما میگوییم باغ، او هم می گوید که من نمیخواهم به باغ بروم! یعنی یک ذهنیت منفی راجع به باغ دارد.
پیشگیری از ذهنیّت نادرست
در هر صورت بهتر است که حتّی المقدور بچّه ها ورودی به این فضاها پیدا نکنند؛ زیرا اگر ما مفهومی را در دوران کودکی به بچّه ها بگوییم که او نتواند مفهوم حقیقی آن را درک کند و ساختار غلطی را در ذهنش ایجاد کند، در آینده پاک کردن این موضوعات خیلی مشکل است.
بیشتر افراد، فرشته را خانمی می دانند که شبیه عروس است و دو بال دارد. امّا آیا واقعاً فرشته این گونه است؟ این ها تصوّرات کودکانه هستند که در روانشناسی رشد به آن “انسان پنداری“ میگویند؛ یعنی بچّه ها موجودی را که ندیده اند، آن را شبیه انسان ترسیم میکنند.
انسان پنداری در کودکان
به عنوان مثال، شما در کارتون “سند باد“ میبینید که تمام دیوها مانند انسان هستند؛ منتهی با شکل های مختلف. این دقیقاً تصوّر کودکانه است. یعنی وقتی ما به یک کودک میگوییم تصویر دیو را بکش، او هم سریع در ذهنش دیو را مانند انسان ترسیم میکند؛ مثلاً دمی برایش میگذارد، یک گوش بزرگتر برایش میکشد و دو گوشواره هم به گوشش آویزان میکند. این در ذهن کودک، دیو است و هر وقت ما بگوییم دیو، این شکل در ذهن او تداعی میشود؛ یعنی بچّه ها انسان پنداری میکنند.
چرا ما میگوییم که با بچّه های زیر هفت سال، زیاد از خدا صحبت نکنیم؟ چون بچّه ها در ذهنشان برای خدا تجسّم قائل میشوند و نمیتوانند خدا را به عنوان یک موجود ماورائی درک کنند. اگر امروز از خیلی از بزرگ ترها هم بپرسند، برای خدا تجسّمی در ذهنشان دارند؛ چرا؟ چون در کودکی وقتی برای آنها از خدا صحبت شده، یک شکل بندی در ذهنشان ایجاد شده که تا بزرگسالی به جا مانده است؛ به همین دلیل ما میگوییم مسائلی را که برای بچه ها قابل فهم نیست، برای آنها توضیحی ندهیم.
پیشگیری از گناه
امّا چه کار کنیم که بچّه ها گناه نکنند؟ برای این که بچّه ها کمتر به سمت گناه بروند، باید آنها را در محیط های سالم قرار دهیم؛ مثلاً خدایی ناکرده بچّه را به محیطی نبریم که موسیقی در حال پخش است تا مجبور نشویم که مدام به او بگوییم: موسیقی گناه دارد و اگر موسیقی گوش کنی، به جهنّم میروی و اگر گوش نکنی، به بهشت میروی!
والدین باید در سنین کودکی، بچّه را خوب پرورش دهند تا وقتی به سنین هفت و هشت سالگی رسید، از پاسخ های متناسب با سنّ او استفاده کنند؛ لذا اگر بچّه از خدا پرسید، ابتدا باید به او بگویند که خدا مثل ما آدم ها نیست که سر داشته باشد، چشم داشته باشد، پا داشته باشد؛ یعنی اوّل باید ذهنیّت جسم بودن خدا را پاک کنند و بعد برایش توضیح دهند.
معرّفی کتاب
این مباحث یک سری نکات ریز و دقیق تربیتی دارد که باید به آنها توجّه شود. لذا در این زمینه کتابی وجود دارد که جناب آقای ناصر باهنر آن را نگاشتهاند، تحت عنوان “آموزش مفاهیم دینی، بر اساس دیدگاه روانشناسی رشد”که انتشارات نشر بین الملل آن را چاپ کرده است. این کتاب به ما میگوید که بچّه ها در هر سنّی چقدر درک دارند و ما وقتی میخواهیم مسائل دینی را برای آنها توضیح دهیم، در چه قالب هایی باید این کار را انجام دهیم.
ابتدا باید گروه های سنّی را دسته بندی کنیم و بگوییم که ما برای هر کدام از گروه ها چه مطالبی را باید بگوییم و آن ها را با چه بخش هایی از قرآن آشنا کنیم.
یک دسته از مفاهیم، بین انسان های بالغ و غیر بالغ مشترک است؛ مثل دروغ گویی که برای همه بد است؛ چه برای یک کودک و چه برای یک انسان بزرگ و بالغ. همچنین بدگویی کردن، ناسزاگویی و مفاهیمی از این قبیل بین همه مشترک است.
امّا بعضی از مفاهیم این گونه نیستند. پیامبر گرامی اسلام فرمودند که با انسانها به اندازه عقل هایشان سخن بگویید؛ بنابراین باید با بچّه ها به اندازه درک و فهمشان سخن بگوییم. البته ممکن است درک و فهم بچّه ها متفاوت باشد و ما نمیتوانیم بگوییم که همه در یک حد هستند؛ ولی طبق نظر کارشناسان، ممکن است بچّه های زیر هفت سال، مسائل ماورائی را درک نکنند و آن ها را متوجّه نشوند؛ چون هنوز ذهن تحلیل گری ندارند.
تشبیه به محسوسات
میدانیم که بهشت مفهوم خیلی والایی دارد؛ به طوری که خدا هم برای درک ما آن را به امور دنیایی تشبیه میکند و میفرماید بهشت مثل باغ هایی است که شما دیده اید؛ درخت دارد، جوی جاری دارد؛ ولی به نظر میآید که مفهوم بهشت خیلی والاتر از این ها باشد و چون ذهن و ادراک بشر نمیتواند آن را بفهمد، خدا آن را با محسوسات بشری برای ما مثال میزند.
ایرادی ندارد که ما برای بچّه های کوچک خود از بهشت و جهنّم بگوییم؛ امّا نه برای بچّه هایی که خیلی کوچک هستند. اگر آن ها از بهشت پرسیدند، میتوانیم بگوییم بهشت چیزی مثل باغ است؛ چراکه باغ را معمولاً همه بچّه ها دیده اند و خاطره خوشی از باغ دارند. امّا باید خیلی دقّت کنیم؛ چون ممکن است ما بچّه ای را به باغ برده باشیم که در آنجا زنبورها و مگس ها بچه را گزیده باشند و حالا تا ما میگوییم باغ، او هم می گوید که من نمیخواهم به باغ بروم! یعنی یک ذهنیت منفی راجع به باغ دارد.
پیشگیری از ذهنیّت نادرست
در هر صورت بهتر است که حتّی المقدور بچّه ها ورودی به این فضاها پیدا نکنند؛ زیرا اگر ما مفهومی را در دوران کودکی به بچّه ها بگوییم که او نتواند مفهوم حقیقی آن را درک کند و ساختار غلطی را در ذهنش ایجاد کند، در آینده پاک کردن این موضوعات خیلی مشکل است.
بیشتر افراد، فرشته را خانمی می دانند که شبیه عروس است و دو بال دارد. امّا آیا واقعاً فرشته این گونه است؟ این ها تصوّرات کودکانه هستند که در روانشناسی رشد به آن “انسان پنداری“ میگویند؛ یعنی بچّه ها موجودی را که ندیده اند، آن را شبیه انسان ترسیم میکنند.
انسان پنداری در کودکان
به عنوان مثال، شما در کارتون “سند باد“ میبینید که تمام دیوها مانند انسان هستند؛ منتهی با شکل های مختلف. این دقیقاً تصوّر کودکانه است. یعنی وقتی ما به یک کودک میگوییم تصویر دیو را بکش، او هم سریع در ذهنش دیو را مانند انسان ترسیم میکند؛ مثلاً دمی برایش میگذارد، یک گوش بزرگتر برایش میکشد و دو گوشواره هم به گوشش آویزان میکند. این در ذهن کودک، دیو است و هر وقت ما بگوییم دیو، این شکل در ذهن او تداعی میشود؛ یعنی بچّه ها انسان پنداری میکنند.
چرا ما میگوییم که با بچّه های زیر هفت سال، زیاد از خدا صحبت نکنیم؟ چون بچّه ها در ذهنشان برای خدا تجسّم قائل میشوند و نمیتوانند خدا را به عنوان یک موجود ماورائی درک کنند. اگر امروز از خیلی از بزرگ ترها هم بپرسند، برای خدا تجسّمی در ذهنشان دارند؛ چرا؟ چون در کودکی وقتی برای آنها از خدا صحبت شده، یک شکل بندی در ذهنشان ایجاد شده که تا بزرگسالی به جا مانده است؛ به همین دلیل ما میگوییم مسائلی را که برای بچه ها قابل فهم نیست، برای آنها توضیحی ندهیم.
پیشگیری از گناه
امّا چه کار کنیم که بچّه ها گناه نکنند؟ برای این که بچّه ها کمتر به سمت گناه بروند، باید آنها را در محیط های سالم قرار دهیم؛ مثلاً خدایی ناکرده بچّه را به محیطی نبریم که موسیقی در حال پخش است تا مجبور نشویم که مدام به او بگوییم: موسیقی گناه دارد و اگر موسیقی گوش کنی، به جهنّم میروی و اگر گوش نکنی، به بهشت میروی!
والدین باید در سنین کودکی، بچّه را خوب پرورش دهند تا وقتی به سنین هفت و هشت سالگی رسید، از پاسخ های متناسب با سنّ او استفاده کنند؛ لذا اگر بچّه از خدا پرسید، ابتدا باید به او بگویند که خدا مثل ما آدم ها نیست که سر داشته باشد، چشم داشته باشد، پا داشته باشد؛ یعنی اوّل باید ذهنیّت جسم بودن خدا را پاک کنند و بعد برایش توضیح دهند.
معرّفی کتاب
این مباحث یک سری نکات ریز و دقیق تربیتی دارد که باید به آنها توجّه شود. لذا در این زمینه کتابی وجود دارد که جناب آقای ناصر باهنر آن را نگاشتهاند، تحت عنوان “آموزش مفاهیم دینی، بر اساس دیدگاه روانشناسی رشد”که انتشارات نشر بین الملل آن را چاپ کرده است. این کتاب به ما میگوید که بچّه ها در هر سنّی چقدر درک دارند و ما وقتی میخواهیم مسائل دینی را برای آنها توضیح دهیم، در چه قالب هایی باید این کار را انجام دهیم.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}